اسهال فکری

ساخت وبلاگ
نمیدونم چرا؟ و نمیدونم از کی و کجا ، انگار گیر کردم وسط گذشته. اینکه تو کدوم نقطه از زندگیم جا موندم و نمیدونم. ولی با اینی که این لحظه اینجاس خیلی غریبم.یه لحظه هایی به خودم میام، میبینم دنیا رو دور تند داره جلو میره ، ولی من همونجا موندم.دلم به حال خودم میسوزه. گاهی میگم کاش یکی پیدا میشد، دستمو میگرفت و کمکم میکرد. ولی همه زندگیم در حد *ای کاش * میمونه.سعی میکنم تلاش کنم. منم پیش برم. از گذشته بکشم بیرون. ولی هر قدمی که برمیدارم زندگی پرتم میکنه ۱۰۰ قدم عقب تر. واقعا چرا تموم نمیشه؟؟ خیلی خستم.خیلی اسهال فکری...ادامه مطلب
ما را در سایت اسهال فکری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9adamalakia5 بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1402 ساعت: 14:34

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دستِ اَجلتیشه ای بود که شد باعث ویرانی منیوسفت نام نهادند و به گرگت دادندمرگ، گرگِ تو شد، ای یوسف کنعانی منمه گردون ادب بودی و در خاک شدیخاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی مناز ندانستن من، دزد قضا آگه بودچو تو را برد، بخندید به نادانی منآن که در زیر زمین، داد سر و سامانتکاش می خورد غمِ بی سر و سامانی منبسرِ خاکِ تو رفتم، خطِ پاکش خواندمآه از این خط که نوشتند به پیشانی منرفتی و روز مرا تیره تر از شب کردیبی تو در ظلمتم، ای دیده نورانی منبی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منندقَدمی رَنجه کن از مهر، به مهمانی منصفحه روی زِ انظار، نهان میدارمتا نخوانند بر این صفحه، پریشانی مندهر، بسیار چو من سربگریبان دیده استچه تفاوت کندش، سر به گریبانی منعضو جمعیت حقّ گشتی و دیگر نخوریغم تنهائی و مهجوری و حیرانی منگل و ریحان کدامین چمنت بنمودندکه شکستی قفس، ای مرغِ گلستانی منمن که قدر گهر پاک تو می دانستمزِ چه مفقود شدی، ای گهر کانی منمن که آب تو زِ سر چشمه دل می دادمآب و رنگت چه شد، ای لالهٔ نعمانی منمن یکی مرغ غزلخوان تو بودم، چه فِتادکه دگر گوش نداری به نوا خوانی منگنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیمای عجب، بعد تو با کیست نگهبانی من اسهال فکری...ادامه مطلب
ما را در سایت اسهال فکری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9adamalakia5 بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1402 ساعت: 14:34

سلام خیلی وقت بود نیومدم و سر نزدم. تکنولوژی پیشرفت کرده و شاید خیلیا حواس و فکرشون پی استفاده از اینستا و تلگرام و توییتر باشه‌ اما دل من به اینجا خوشه‌ ...میدونم خیلیام مثل من نسبت به وبلاگ حس دیگه ای دارن...امیدوارم هم شما و هم وبلاگ عزیزم منو ببخشید. انقدر اتفاقات غیر منتظره میافته که نمیدونم چطور فراموش میکنم به اینجا سر بزنم.اما الان یک دفعه یاد قدیم افتادم.حس کردم فقط بغضم رو نوشتن تو اینجا از بین میبره.دوستتون دارم اسهال فکری...ادامه مطلب
ما را در سایت اسهال فکری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9adamalakia5 بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1402 ساعت: 22:05

خواستم از احساسم بنویسم ادبی و با فکر و نثر قشنگ. اما هیچ به دلم ننشت. نوشتم و پاک کردم.اخرشم همین زبون عامیانه و به قول یکی از استادامون کوچه بازاری واسم راحت تره تا حرف بزنم.خوب یادمه سر کلاسی که موضوعش خدا و ارتباط با خدا بود داشت از مناجات نامه ها و اشعار و انثار و نیایش میگفت و داشت بررسی میکرد کدوم زبون برای ارتباط با خدا بهتره و به گوش خدا قشنگ تر میشینه؟!نمیدونم منی که اهل شرکت تو هیچ بحثی نبودم چرا حرصم گرفت و جوابشو دادم.گفتم استاد قصه موسی و شبان رو حتما خوندید. دل مهمه نه زبون.من واس خدا شعر و کتاب نمینویسم ولی وقتی دلم خوشه از ته دل میگم خدایا دمت گرم.خدایا چاکرتم. سنگ محک خدا دست شما نیست که بسنجی کی خوب گفته کی بد.خلاصه کهما برون را ننگریم و قال راما درون را بنگریم و حال را...بله دوستان. خواستم بنویسم از احساسات عجیب و بهم ریخته ی این روزام.از خودم که ازش بدم میاد و یه لحظه بعد دلم براش میسوزه. دوست هایی که حوصلشونو ندارم ولی دلم براشون تنگ شده. خانواده ای که حس میکنم سربارشونم و دلم میخواد ولشون کنم برم اما دلم نمیاد... نمیتونممیخوام برم نمیتونم. میخوام به دوستام زنگ بزنم و پیام بدم ولی نمیخوام.دوست دارم خودمو از بین ببرم ولی اون گوشه کنارای دلم هنوز یه کوچولو امید هست انگار. وابستگیا و دل بستگیامم که دست و پامو بستن.نمیدونم چمه. فقط اینجوری که هست اصلا خوب نیست. اسهال فکری...ادامه مطلب
ما را در سایت اسهال فکری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9adamalakia5 بازدید : 53 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1402 ساعت: 22:05

کجا پنهانت کنم، که در من آشکار نباشی؟ در قلبم پنهانت کنم تپش‌های بی‌وقفه میشوی. در نگاهم پنهانت کنم قطره قطره اشک میشوی. در نوشته‌هایم پنهانت کنم واژه واژه عشق میشوی. در پستوی خاطراتم پنهانت کنم تک تک موهای نقره‌ای میان موهایم میشوی. در هیاهوی روزگار پنهانت کنم زیباترین خط پیشانی‌ام میشوی. به من بگو کجا پنهانت کنم که در تمامم حاضر نباشی و خودت را به رُخ دیگران نکشی؟ تو بگو، کجا پنهانت کنم؟ …[ دوشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۱ ] [ 11:24 ] [ شبنم ] [ ] اسهال فکری...ادامه مطلب
ما را در سایت اسهال فکری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9adamalakia5 بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 3:54

چگونه تو را فراموش کنم؟ مگر زمین می‌تواند چرخیدن را از یاد ببرد، یا که آفتاب، طلوع کردن را؟ مگر موج‌های پریشان دریا، می‌توانند از گونه‌های مخملی ساحل دست بردارند؟ غیر ممکن‌ها را از من توقع نداشته باش. گنجشک‌ها تا زنده‌اند، پرواز را هرگز فراموش نمی‌کنند …


[ دوشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۱ ] [ 11:30 ] [ شبنم ] [ ]

اسهال فکری...
ما را در سایت اسهال فکری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9adamalakia5 بازدید : 104 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 3:54

میشه لطفا به این سوالم جواب بدید؟انقدر ذهنم درگیرشه هم خیلی چیزا میخوام بنویسم ولی نمیتونم... هم مغز درد گرفتم..چرا با اینکه همه میدونیم تهش مرگه.مال دنیا اسمش روشه.ماله دنیاس نه مال ما.هیچی نمیبریم با خودمون.هیچ کس جاودانه نیست.خیلی چیزا ارزش اینو ندارن بخاطرشون روابط و احساسات و ادمارو خراب کنیم.و خیلی چیزای دیگه که هممون میدونیم. چرا باز بعضیا جوری رفتار میکنن که انگار هیچ کدوم اینا نیست؟ اصلا طرز فکر و خواسته ها آرمان هاشونو درک نمیکنم.خواهشا اگه میتونید جواب بدید! اسهال فکری...ادامه مطلب
ما را در سایت اسهال فکری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9adamalakia5 بازدید : 98 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 3:54

سلاملیکم این روزا علیرغم تکراری بودنشون سعی میکنم کارای جدید، فیلمای جدید، حتی اهنگ های جدید و امتحان کنم. (پیشنهاد میکنم ترانه yuve yuve yu  رو از یوتیوب بببینید. خیلی جالبه) تنوع خیلی جذابه!انقدر که اسهال فکری...ادامه مطلب
ما را در سایت اسهال فکری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9adamalakia5 بازدید : 100 تاريخ : شنبه 20 دی 1399 ساعت: 20:29

این روزام خیلی گنگه.به قولی بهترین سالهای عمرم و دارم تو حراس و گیجی و پوچی میگذرونم.مغزم کشش نداره.ثانیه ها بقدری دیر میگذرن که انگار به عقربه ها وزنه بستی...دوستای جدیدی که دارم زیادی بهم محبت میکنن اسهال فکری...ادامه مطلب
ما را در سایت اسهال فکری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9adamalakia5 بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 10:20

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیستمی نشینی روبرویم، خستگی در می کنیچای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیستباز می خندی و می پرسی که حالت بهتر استباز می خندم که خ اسهال فکری...ادامه مطلب
ما را در سایت اسهال فکری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9adamalakia5 بازدید : 122 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 14:24